کد مطلب:119275 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:155
خدا چو هست رهنمون، مگو دگر چرا و چون ز قدرت یداللهی، كسی ندارد آگهی به جنگ بدر و نهروان، علی است یكه قهرمان به روی دوش مصطفی، نهد چو پای مرتضی به رزم خندق و احد، به قتل عمرو عبدود چو افضل از عبادت خلایق است، ضربتش به پیشگاه كردگار، ز بسكه دارد اعتبار نماز، بی ولای او، عبادتی است بی وضو هر آنكه نیست مایلش، جفا نموده با دلش علی است آنكه تا سحر، سرشك ریزد از بصر علی انیس عاشقان، علی پناه بی كسان [صفحه 265] پس از شهادت نبی، كه را سزد بجز علی قسیم نار و جنتش، ترازوی محبتش گهی به مسند قضا، گهی به صحنه ی غزا علی است فرد و بی نظیر، علی مجیر و دستگیر ز كار قهرمانیش، پر است زندگانیش امیر كشور عرب، ثناكنان، دعا به لب ز كوی شاه اولیا، كه مهر اوست كیمیا كنیم چونكه های و هو، به پیشگاه لطف هو دل علی گداخته، كه با زمانه ساخته پس از وفات فاطمه، كشید دامن از همه ز قبر بنت مصطفی، كجا رود، علی، كجا سرشك بر دو عین او، ز اشك زینبین او [صفحه 266] علی غریب و خون جگر، ز هجر یار نوحه گر (حسان) بگیر دامنش، قسم به حق محسنش «حسان» [صفحه 267]
نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا كند
قسم به ذات كبریا، ز یمن مرتضی كند
كه او كند هر آنچه را كه حكمت اقتضا كند
وسیله اش بود علی، خدا هر آنچه را كند
نگر كه دست حق عیان، قتال اشقیا كند
نگر به بت شكستنش، كه در جهان صدا كند
خدا بدست دست خود، لوای حق بپا كند
علی تواند این عمل، شفیع ما سوی كند
دیون جمله بندگان، تواند او ادا كند
به منكر علی بگو، نماز خود قضا كند
بگو دل مریض خود، به عشق او شفا كند
پی سعادت بشر، ز سوز دل دعا كند
علی امیر مومنان، كه مدح او خدا كند
كه تا به حشر آدمی، به كارش اقتدا كند
كه مومنان خویش را، ز كافران جدا كند
گهی به جای مصطفی، كه جان خود فدا كند
كه نام دلگشای او، گره ز كار وا كند
نگین پادشاهیش، به سائلی عطا كند
برد طعام نیمه شب، عطا به بینوا كند
كجا روی، بیا بیا، كه دردها دوا كند
خدا نظر كند به او، علی نظر به ما كند
امام ناشناخته، ز خلق شكوه ها كند
كه ختم عمر خویش را، به كنج انزوا كند
كه نیست یار آشنا، دلش ز غم رها كند
كه گریه بر حسین او، به یاد كربلا كند
كنار آن جدار و در، اقامه ی عزا كند
گره گشای انبیا، حوائجت روا كند[1].
صفحه 265، 266، 267.